ثبت نام | ورود
English
امروز جمعه 1403.1.10 Iranian Construction Engineering and Management
صفحه اصلی
دیدگاه ها

برش نهاد خانواده با قیچی اقتصاد مسکن

خانوارهای ایرانی طی یک دوره 10 ساله بشدت کوچک شده‌اند. این را نه حدس و گمان‌ها که اتفاقاً آمارهای رسمی مرکز آمار ایران بر حسب سرشماری سال 95 نشان می‌دهد. در سال 85، تعداد خانوارهای ایرانی با 5 نفر و بیشتر با اختلاف معناداری در صدر جدول قرار گرفته و اتفاقاً همین نمودار 10 سال بعد یعنی در سال 95 نشان می‌دهد که کمترین تمایل به داشتن خانواده‌های 5 نفره و بیشتر در همین سال بوده است.

 جالب اینکه براساس یک رتبه‌بندی در همین سرشماری، خانوارهای 3 نفره که معمولاً پدر و مادر و یک فرزند محسوب می‌شوند، در سال 95 در بالاترین حد خود قرار گرفته‌اند. بعد از آنها خانوارهای چهارنفره و دو نفره قرار می‌گیرند و در نهایت این آمار خانوارهای تک نفره است که سال 95 را نسبت به سال 85، با یک ویژگی متمایز‌کننده، جدا می‌کند. نمودار خانوارهای تک نفره اگرچه نسبت به سایر نمودارها در حد پایین تری قرار دارد، اما درمقایسه با سالهای 85 و 90 کاملاً روند صعودی داشته است. سؤال این است چرا در طول یک دهه، تحولات جمعیتی درایران به سمت کوچک شدن نهاد خانواده سوق پیدا کرده است؟ جواب خیلی‌ها قطعاً، پارامترهای اقتصادی و افزایش تورم است، درحالیکه بررسی آمار تورم در سال 85، نشان می‌دهد میزان تورم در این سال(11.9 درصد) در مقایسه با سال 95 (9 درصد)، درحد پایین‌تری قرار داشته است و ما در سال 95 بعد از 26 سال با یک تورم تک رقمی روبه‌رو بوده‌ایم. اگرچه افزایش هزینه‌های زندگی بویژه اجاره مسکن در کاهش میل به فرزندان بیشتر بی‌تأثیر نیست، اما آنچه نهاد خانواده درایران را کوچک کرده، فراتراز فاکتورهای اقتصادی صرف است. براین اساس کارشناسان حوزه اجتماعی هشدار می‌دهند که حتی برای پروژه‌های اقتصادی نیز باید پیوست‌های اجتماعی در نظر گرفته شود و بی‌توجهی به ابعاد اجتماعی طرح‌ها و برنامه‌های اقتصادی نه تنها بر اندازه که بر متن خانواده‌ها نیز تأثیر می‌گذارد. ساخت پروژه‌های مسکن شاید اولویت‌دارترین پروژه‌هایی باشند که درباره آنها باید همه فاکتورهای اجتماعی لحاظ شود، اما آیا این اتفاق درباره عمده پروژه‌ها می‌افتد و آیا مهندسان ما بخوبی از تأثیر متراژ مسکن بر اندازه خانواده آگاهند؟ مهدی روانشادنیا مدرس دانشگاه و دکترای مهندسی عمران به این سؤال نه از نظر یک تئوریسین اجتماعی که اتفاقاً به‌عنوان یک فرد دانشگاهی در حوزه مهندسی و ساخت پاسخ می‌دهد، گفت‌و‌گوی ما با او را می‌خوانید؛
 آیا می‌توانیم به صراحت بگوییم که کوچک شدن نهاد خانواده به‌عنوان یک موضوع اجتماعی تحت تأثیر پارامتر اقتصادی مسکن بوده است؟ شرایط امروز به شکلی است که خانواده‌ها به ناچار باید در خانه‌های کوچک زندگی کنند، از این منظر آیا این اقتصاد نیست که اندازه نهاد خانواده را تعیین می‌کند؟
ببیند ما الان با فشار تقاضا و کمبود عرضه در حوزه واحدهای کوچک مقیاس مواجهیم، شاهد آن هم معاملات سال‌های گذشته است، در همین مرداد امسال، 73 درصد معاملات مربوط به واحدهای کوچک زیر 100 متر بوده است، اما اگر بخواهیم درباره واحدهای زیر 50 متر صحبت کنیم، تعدادشان بسیار اندک است، به‌طوری که بیش از 10 درصد معاملات مسکن به واحدهای زیر 50 متر اختصاص داشته است.
 یعنی تمایل افراد به زندگی در خانه‌های کوچک بیشتر شده یا اساساً زندگی تک نفره و مجردی به این تقاضا دامن زده‌ است؟
درسال‌های گذشته سال 84 تا 90، میانگین متراژ 136 متر بود که در دهه 90 به 155 متر رسید. اما دهک‌های متراژی 60-70 متری سال‌های گذشته الان به
50-60 متر رسیده است و جالب اینکه بیشترین تقاضا برای واحدهای 50-60 متری است. براساس آمارها، 56 درصد تقاضا مربوط به واحدهای زیر 80 متر است. الان فشاربرای ساخت واحدهای کوچک متراژ زیاد شده اما روند عرضه هیچ تناسبی با تقاضا ندارد. یعنی ما با فشار تقاضا مواجهیم، اما چون عرضه محدود است، کمبود جدی درمورد واحدهای کوچک داریم. اگر بخواهیم روند را بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که شرایط اقتصادی و گرانی مسکن، مهاجرت‌ها، سرانه درآمدی خانوار، امکان خرید واحدهای بزرگ مقیاس را از مردم گرفته است و دیگر امکان خرید برای بخشی از دهک‌های درآمدی وجود ندارد و آنها روز به روز توان اقتصادی‌شان را از دست می‌دهند.
 به‌هرحال بخشی از این قضیه مربوط به درآمد خانواده‌هاست، اما میل به زندگی تک نفره هم در رونق واحدهای کوچک مقیاس بی‌تأثیر نبوده است، برخی‌ها ترجیح می‌دهند از خانواده جدا شده و مستقل زندگی کنند. شاید آینده برخلاف امروز، دیگر پیدا کردن یک واحد بزرگ مقیاس سخت باشد؟
بله مابه‌عنوان مهندس ساختمان، نمی‌توانیم ابعاد اجتماعی این موضوع را نادیده بگیریم. در سال‌های اخیر نرخ جمعیت و بعد خانوار در کشور روند کاهشی داشته و باید تحولات جمعیتی را هم در نظر بگیریم. ما امروز با خانواده‌های کوچک مقیاس‌تری مواجهیم که با توجه به وضعیت فعلی اقتصاد، به زندگی در واحدهای کوچک تن می‌دهد. به هرحال یک سبک زندگی و اتفاقاتی زیر پوسته شهر موجب شده تا تقاضا برای زندگی در واحدهای زیر 40 متر بیشتر شود. تجرد قطعی، تحولات اجتماعی مثل طلاق، مهاجرت به کلانشهرها، پیدا کردن شغل و زندگی‌های دانشجویی در شهرهای بزرگ به این تقاضا بشدت دامن زده است.
اما تن دادن به ساخت واحدهای کوچک، به معنی افزایش این پدیده‌ها نیست؟
ما باید این تغییر ات را بپذیریم. دولت و مسئولان چاره‌ای ندارند جز اینکه به این تقاضا پاسخ دهند.از یک دیدگاه باید طیف وسیعی از عرضه مسکن از نظر تنوع متراژ، کیفیت و امکانات وجود داشته باشد تا خریداران با توجه به شرایطشان انتخاب کنند. این تنوع الان در کشور ما کم است. درحالیکه تقاضا برای واحدهای کوچک زیاد است و عمده این معاملات و خرید و فروش‌ها به سال‌های گذشته برمی‌گردد و ما هرچه به عقب برمی‌گردیم، تعداد واحدهای کوچک بیشتر بوده است.
 اینجا یک تناقض وجود دارد، از طرفی می‌گویید تقاضا برای واحدهای کوچک افزایش یافته و از یک سو تأکید می‌کنید عمده این واحدها در سال‌های گذشته ساخته شده، خب چرا تعداد این واحدها در سالهای اخیر کم شده است؟
یکی از دلایل آن، اعمال سیاست‌های شهری در حوزه تأمین پارکینگ و بحث‌های شهرسازی است، درواقع اعلام برخی شروط موجب شده است تا سازندگان بخش خصوصی علاقه‌ای به ساخت واحدهای کوچک مقیاس نداشته باشند. این اتفاق بویژه در یک دهه اخیر بیشتر دیده می‌شود. البته دولت در یکی- دو سال گذشته الگوهای ساخت ویژه‌ای را تعریف کرده تا تسهیلات برای واحدهای کوچک مقیاس بیشتر شود. اما مسأله این است که ما باید بخش خصوصی را به سمت واحدهای کوچک مقیاس هدایت کنیم. چون این تمایل الان بسیار کم است و در آینده ما را با پدیده خطرناکی مواجه می‌کند.
 با این گرایش اجتماعی و میل به زندگی در واحدهای کوچک مقیاس چرا همچنان واحدهای بزرگ ساخته می‌شود؟
الان خرید و فروش واحدهای بزرگ بسیار محدود شده است، جالب اینکه فقط 9 درصد معاملات مرداد ماه امسال مربوط به واحدهای بالای 3 میلیارد تومان بوده و 57 درصد معاملات به واحدهای زیر یک میلیارد تومان اختصاص داشته است. وقتی متراژ را 75 متر در نظر بگیریم و قیمت حدوداً 13 میلیون تومان باشد، هر واحد متوسط در تهران زیر یک میلیارد تومان تمام می‌شود. همین رقم 57 درصد نشان می‌دهد که توان خرید عمومی به سمت واحدهای کوچک بیشتر است. اما اینکه می‌پرسید چرا واحدهای بزرگ ساخته می‌شود، چون سیاست‌های شهری و اجبار به تأمین پارکینگ برای ساختمان، سازنده‌ها را به‌سمت ساخت واحدهای بزرگ سوق می‌دهد. به‌هرحال با توجه به ابعاد زمین، هزینه ساخت پارکینگ کمتر تمام می‌شودو البته سود ساخت ساختمان‌های لوکس و گران در تهران هم به سرمایه‌گذاران آدرس می‌داد تا به سمت ساخت بزرگ مقیاس‌های مجلل بروند. چراکه ساخت واحدهای کوچک برایشان چندان به صرفه نبود.
 اما ساخت واحدهای کوچک متراژ حتی اگر از نظر اقتصادی به صرفه بوده و متقاضی زیادی داشته باشد، از نظر اجتماعی کارکردهای متفاوتی پیدا می‌کند، چقدر در ساخت و سازها این مسأله جدی گرفته می‌شود؟
بله، واحدهای کوچک می‌تواند شرایط آسیب اجتماعی را در کلانشهرها به‌وجود آورد، به‌همین دلیل باید با شرط و شروطی ساخته شود و گرنه به آسیب‌های اجتماعی دامن می‌زند. ما معتقدیم که حتماً کارشناسان اجتماعی باید در این زمینه پیوست‌های اجتماعی را رعایت کنند. چون این واحدهای کوچک حکم اقامتگاه‌های موقت برای شهرستانی‌ها را هم دارند و ممکن است پدیده مهاجرت را تشدید کرده یا به کوچک شدن خانوارها دامن بزنند. قطعاً ساخت واحدهای کوچک یک نیاز است، اما نباید با ساخت بی‌رویه به سرنوشت تجاری سازی‌ها در تهران دچار شود. همانطور که می‌دانید زمانی ساخت واحدهای تجاری در تهران توجیه اقتصادی بالایی داشت، به‌همین علت عمده سرمایه داران به این سمت رفتند تا در نهایت با مازاد عجیب و غریب این واحدها روبه‌رو شدیم و کمترین نتیجه آن، ترافیک‌های وحشتناک در اطراف مراکز تجاری بود. همین مسأله ممکن است در سال‌های آینده درباره واحدهای کوچک مقیاس هم بیفتد و توسعه خانوارها و آینده اقتصادی کشور را که به جمعیت وابسته است تهدید کند. بنابراین این موضوع مهم باید در برنامه‌ریزی‌ها مورد توجه قرار گیرد. البته بهترین راه حل عرضه طیف متنوعی از واحدهای مسکونی برای تقاضای‌های مختلف است. البته از نظر فرهنگی ایرانی‌ها به زندگی در خانه‌های بزرگ با امکانات زیاد تمایل دارند، حتی از دیدگاه مذهبی هم این نوع زندگی تبلیغ می‌شود. اما به ناچار باید شرایط اقتصادی و درآمد خانوارها را هم در نظر بگیریم. درحالیکه درکشورهای دیگر مثل ژاپن، زندگی در واحدهای کوچک یک فرهنگ غالب و عادی است.


آرشيو مطالب...


Copyright 2012
تعداد کاربران: 48